ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
و او
در خاکروبه های کنجِ دیوار یک کوچهی متروکه و کهنه،
جوانه زد.
چه کسی در عالم هستی میدانست،
که او
روزها
با نور طلایی خورشید
چه صحبتهای گرمی دارد؟
و گاهبهگاه،
باد ملایمی، نسیمی، هوای تازه ای که از پشت دیوار های کوچه میرسد،
به چه رقصهایی او را وا میدارد؟
او
و ساقهی نازکش
- جوانهای در فراموششده ترین انزوای جهان-
سبز
و شیفتهی نور
در خلوت
و
در تنهایی
آشنا با هر بسامدی از صوت
آشنا با هر ضخامتی از باد
.
.
.
.