نه آبی نه خاکی ...

نه آبی نه خاکی ...

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند : زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...
نه آبی نه خاکی ...

نه آبی نه خاکی ...

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند : زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...

یوسُف و موسُف D:

از وقتی که یادم میاد بیشترین چیزی که به اختراع کردنش فکر میکردم یه ماشین زمان بود. ماشینی که توش بشینیم و به گذشته ها و گاهی هم به آینده ها سفر کنیم. حالا اینکه چرا حتما ماشین باشه و چرا مثلا یه سشوار نباشه که با روشن کردنش به گذشته برگردیم، برای خودمم سواله. البته ماشین که نه، بیشتر یه چیزی مثل یه سفینه با سقف گنبدی و شیشه ای توی ذهنم بود. چیزی شبیه مدل هایی که توی کارتونها دیده بودم.
 

ادامه مطلب ...