ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
سخنران در حالی که یک 20 دلاری بالای دست برده بود ، از حدود 200 نفر حاضر در سمینار پرسید : چه کسی این 20 دلاری رو می خواد ؟
همه ی دست ها بالا رفت .
او گفت : قصد دارم این 20 دلاری رو به یکی از شماها بدم اما اول اجازه بدید کارم رو انجام بدم ....
ادامه مطلب ...
سلام ملیکا جون !
مقام اول مسابقات پویانمایی و انیمیشن سازی در کشور رو بهت تبریک می گم!
موفق باشی گلم .
بچه ها شما هم تبریک بگید بهش ! بچه ی ماه و مهربونیه!
داره می ره اردوی یه هفته ای . خوش به حالش!
وبش هم خیلی خوشمله! : دوستی با کهکشان ها ( توی پیوند ها موجوده )
((رابرت داوینسن زو )) قهرمان مشهور ورزش گلف آرژانتین ، زمانی که در یک مسابقه برنده شد ، مبلغ زیادی پول به عنوان جایزه دریافت کرد . در پایان مراسم زنی به سوی او دوید و با التماس گفت که پولی به او بدهد تا بتواند کودک مریضش را از مرگ نجات دهد . زن گفت که هیچ پولی ندارد و اگر رابرت به او کمک نکند فرزندش می میرد .
قهرمان گلف دریغ نکرد و بلافاصله تمام پولی را که برنده شده بود به زن بخشید .
چند هفته بعد یکی از مقامات رسمی انجمن گلف به او گفت : ای رابرت ساده لوح ! خبرهای تازه برات دارم . آن زنی که از تو پول گرفت ، ازدواج نکرده و بچه مریض ندارد . او تو را فریب داده دوست من !
رابرت با خوشحالی جواب داد : خدا را شکر ! .... پس هیچ بچه ای در حال جان دادن نبوده است . این که خیلی عالی است ! ....