نه آبی نه خاکی ...

نه آبی نه خاکی ...

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند : زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...
نه آبی نه خاکی ...

نه آبی نه خاکی ...

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند : زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...

میان اینهمه شعر این یکی برای خودم

 برای آخر غمگین ماجرای خودم

 سرم غروب به بالای دار خواهد رفت

 خدا کند که ببخشد مرا خدای خودم

 یکی شدیم و افسوس آخرش این شد

 که اشتباه بگیرم تو را به جای خودم

  تو بی گناه اسیری بگو به قاضی شهر

 بگو اضافه کند روی جرم های خودم...