نه آبی نه خاکی ...

نه آبی نه خاکی ...

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند : زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...
نه آبی نه خاکی ...

نه آبی نه خاکی ...

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند : زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...

از خیابان رد شدم.

و ناگهان

فهمیدم

که آرزو نکردم ای کاش یکی از این ماشین‌ها به من میزد و زندگی ام را تمام میکرد.

آرزو نکردم.

انگار که افکار مرگ کمتر و کمتر می‌شوند...

انگار که ترمیم شدن واقعیت دارد.