نه آبی نه خاکی ...

نه آبی نه خاکی ...

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند : زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...
نه آبی نه خاکی ...

نه آبی نه خاکی ...

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند : زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...

زمانی از بهشت




"رجب" رسید

و این

- این هوای خوش

این پاکیِ لحظه

که در ذرات اتاقم نشسته-

هدیه‌ای‌ست که با خودش آورده برایم.



اگر میشد

دست می‌انداختم به گردن لحظه‌هایش،

دامن‌اش را میگرفتم،

و نمی گذاشتم برود، بگذرد، و تمام شود



چقدر زیبایی زمان!

چقدر زیبایی و شگفت.

آدمی دوست دارد بنشیند تماشایت کند، 

سپری شدنت را ببوسد و نگاه کند

نفس بکشد در هوای زمانی که تویی.


آدم حیفش می‌آید که مشغول بشود،

و فراموش کند کجای زمان ایستاده..



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد