نه آبی نه خاکی ...

نه آبی نه خاکی ...

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند : زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...
نه آبی نه خاکی ...

نه آبی نه خاکی ...

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند : زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...

We

ما

از پسِ سالها سرکوب و تحقیر

از پسِ سالها نگاهِ اشتباه

به اینجا رسیده‌ایم..


زخمی اگر به پای‌مان مانده‌ست،

سکوتی اگر در گلویمان گیر کرده‌است،

یادگار  این جاده‌ی ناهموارست


ما

سیب میخوریم

و لبخند میزنیم

و به دوربین‌ها نگاه میکنیم

و گوشه‌ی چشمهایمان،

آرام،

چین‌های کم عمقی می‌نشیند

و گوش می‌سپاریم

به حرف‌های آدمیان

به تعریف‌ها و قصه‌ها

به همهمه‌ها و شلوغی‌ها و تب و تاب‌ها

و چای

- با قند یا بدون قند -

می‌نوشیم

و باز گوش می‌دهیم

به پر حرفی‌های تب‌دار و پر شور آدمها.


ما از پسِ تلاطم آمده‌یم، اینچنین که آرامیم

.

.

.








نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد