نه آبی نه خاکی ...

نه آبی نه خاکی ...

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند : زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...
نه آبی نه خاکی ...

نه آبی نه خاکی ...

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند : زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...

دامن مهتاب

.

.

.


داشت

به یک نوزاد غریبه ـ کمی غریبه ـ

شیر میداد

با عشق

از سینه هایی

که خشک بودند

و نوزاد

می مکید

با ولع

با شادی

انگار که شیری نامرئی در میان بود...






مَّآ أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَآ أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِکَ 


وَ أَرْسَلْنَکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد