ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
جوجه کباب و نان
ترشی هویج و سیر
گوشه ی دنج و سرسبز محوطه
گربه ی سیاه گرسنه
همسفرگی.
سقراط و من
دورتر از هیاهوی جمعیت
سیال ذهن.
پرسشنامه ها و ترس
ترس جامعه
ترس از طرد شدن
طرد شدن
طرد شدن
ترس از برچسب خوردن
و باز طرد شدن
و باز طرد شدن...
و بعد
کلاه های فارغ التحصیلی شون رو انداختن بالا
چیک چیک. ثبت.
بهترین آدمی که میشناسم بود
بهترین کسی که میشناسم هست
هست؟
هست.
+تا کی میخوای خاطره هاتو اینطوری ثبت کنی؟ هم بگی شون هم نگی شون.
_تا اون روز که اون از خط عابر پیاده رد بشه.
+هیچوقت!
_ ...
----------
□من دوست دارم پولدار که شدم، یه ماشین بخرم سوارت کنم همه جا ببرمت! فقط حیف که هرچی پولم بیشتر میشه ماشینها هم گرون تر میشن!!
■ ولی من همینطوری موتور سوار شدن رو دوست دارم!
□هرچند که بنظر میرسه خیلی فداکاری!! ولی درواقع خیلی خودخواهی!
■خیلی خودخواهم!
□خودخواهیت دل آدم رو میلرزونه..
--------
و تو
چقدر خوب همه چیز رو جور میکنی
مثل پازل
مثل وقتی اون مقاله رو اتفاقی خوندم
مثل وقتی دکتر کاظمی بهم زنگ زد
مثل وقتی اونجا رفتم و ...
تو رو میفهمم. تو توی بوی بچه ی شیرخواره بودی. بوی نوزاد.
همه ذرات جهان، تو...
پ ن: دست خودم که نبود، بازم وقتی داشتم از توی پیاده رو ی ساحلی رد میشدم، چشمم خورد به یه موتورسیکلت خاک خورده!
:)