نه آبی نه خاکی ...

نه آبی نه خاکی ...

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند : زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...
نه آبی نه خاکی ...

نه آبی نه خاکی ...

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند : زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...

پیشنماز....ســـارا



قبله کمی متمایل به آن طرف



آمد درست زیر شبستان گل نشست


در بین آن جماعت مغرور شب پرست


یک تکه آفتاب نه یک تکه از بهشت


حالا درست پشت سر من نشسته است


این بیت مطلع غزلی عاشقانه نیست


این سومین ردیف نمازی خیالی است


گلدسته‌ی اذان و من و های های های


الله اکبرو انا فی کُل وادِ... مست


سُبحان مَن یُمیت و یُحیی و لا اِله


اِلا هُوَ الَّذی اَخَذ الْعَهْدُ فی اَلَست


یک پرده باز پشت همین بیت می‌کشم


او فکر می‌کنیم در بنِ پرده مانده است


سارا سلام...اَشهَد اَنْ لا اِلهَ تو


با چشم‌های سرمه‌ای اَنْ لا اِله...مست


دل می‌بری که...حَی علی...های های های


هر جا که هست پرتوی روی حبیب هست


بالا بلند! عقد تو را با لبان من


آن شب مگر فرشته‌ای از آسمان نبست


باران جل جل شب خرداد توی پارک


مهرت همان شب...اَشهد اَن...بردلم نشست


آن شب کبو...(کبو)...کبوتری از بامتان پرید


نم نم (نما) نماز تو در بغض من شکست


سُبحانَ مَنْ یُمیتُ و یُحیی و لا اِله


الا هُوَالّذی اَخَذَ الْعَهْدُ فی الست


سُبحان ربّ هر چه دلم را زمن برید


سبحان ربّ هر چه دلم را زمن گسست


سُبحان رَبی الْـ...من و سارا...بِحمده


سُبحانَ رَبی‌ الْـ...من و سارا دلش شکست


سُبْحان رَبی اَلْـ...من و سارا به هم رسیم


سبحان تا به کی من و او دست روی دست


زخمم دوباره واشد و اِیّاک نَستعین


تا اِهدناالـ...سرای تو راهی نمانده است


مغضوب این جماعت پُر های و هو شدم


افتادم از بهشت از این ارتفاع پست


یک پرده باز بین من و او کشیده‌اند


سارا گمانم آن طرف پرده مانده است...


دکتر محمد حسین بهرامیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد