بعد از یکسال برگشتم اما ...
دقیقا یکسال شد که به وبلاگم سر نزدم.
این یکسال سرشار از اتفاقات خوب و بد بود. اما پشت همه این اتفاقات خوب و بد یه حرف نگفته مونده...
دلم یه گوش شنوا میخواد، بشینه و من با صدای بلند براش گریه کنم و حرفایی که سالهاست نتونستم به کسی بگم با فریاد بهش بزنم....
این بار نمیخوام نامه ای به خدا بنویسم...
دلم میخواد بغضی که توی گلوم گیر کرده و تا سر حد خودکشی فکرای احمقانه به ذهنم می کشونه بترکه.