ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
قلبهای ما، پر است از خفاش های گرسنه ای که آرام و بی صدا خفته اند.
آنقدر آرام، که از وجودشان بی خبریم.
کافیست در فضای آکنده ای، بوی غذایی به مشام شان برسد،
بیدار میشوند،
دیوانه وار به هرسو می جهند،
و افسار اختیار تو را در دست میگیرند،
به جستجوی طعمه ای، لقمه ای، شکاری...
تا اشتهای سیری ناپذیرشان را
لحظه ای
برطرف کنند..
.
.
.
.
این حرفی بود که میخواستم ۶ماه پیش توی اینستاگرام پستش کنم و نکردم. چون نقاشی ای که براش کشیدم خوب از آب درنیومد (همشم تقصیر امتحان زبان ترم تابستون بود.) و میترسیدم که تاثیرگذاریشو از دست بده، صادقانه ترش هم اینکه نمیخواستم یه نقاشیِ نیمه تمومِ زشت رو از خودم به جا بگذارم.. (کلاست میاد پایین نذاریشا!![کلااااس؟؟!!] ) اما حالا دیگه نگران این چیزا نیستم. خیالم راحته که نیت ام صافه برا گفتنش و دنبال تعریف کسی نیستم.. مینویسم ک برا خودم ثبت بشه. که یاداوریش کنم، لازمش دارم.
خفاشهای خفته..
شهید مطهری توی کتاب "انسان کامل" نوشته بودند که نفسِ ما مثل گرگ گرسنه ای هست که متوجهش نیستیم؛ تا زمانی که توی شرایطش قرار بگیره، بوی غذا بهش بخوره و به سمت طعمه ها و گناهان بره. اون وقته که میبینی اگر مهار نکنی این گرگها رو، عقل و اختیارت رو در دست میگیرند و به سمت نابودی میبرندت.
و بعد اشاره به این حدیث شریف که: دشمن ترین دشمن تو همان نفسی است که در درون توست.
من یاد خودم افتادم. یه روز فهمیدم خودمو نشناخته بودم تاحالا.. پشت نقاب نماز و روزه و اسلام و عبادت، خیال کرده بودم که توی صراط المستقیم دارم قدم برمیدارم..
خیلی سخته که خودتو توی شرایطی که بَده، درست نگه داری. هیچکس نمیتونه بگه من آدم خوبی ام چون تاحالا فلان خطا رو نکردم. دستِ روزگار میبردت سمت شرایطی که حالیت کنه ازین خبرا نیست و اینقدرم به خودت مطمئن نباش.
ولی نمیشه از ترس خطا کردن، ارتباطتو با جهان و آدمهاش قطع کنی، اینطوری رشد نمیکنی، چیزی یادنمیگیری. توی شرایطی که سالم نیست، باید از خدا کمک گرفت و سرسخت با نفس اماره ی درون جنگید.
و اگه نجنگی، به خودت میای میبینی عوض شدی. دور شدی، همه چی برات کمرنگ شده. وصل نیستی برا همین خودتو گم میکنی.
سقوط که کنی، دوباره ساختنت سخته. ولی خوبیش اینه که میگی دستمو بگیر و میگیره. وقتی گرفت، وقتی از عمق چاه بلندت کرد، بزرگتر میشی. هرچی پشیمون تر باشی، خطاهات بیشتر برات درس میشن. بیشتر میفهمی کجا اشتباه کردی و حقیقتش چی بوده. هرچی پشیمون تر، عاقلتر و بزرگتر. میشه همون مبدّل السیّئات بالحسنات. گناها تبدیل میشن به درس و تجربه.
خوبه که میبخشه خوبه که میپوشونه...
_فقط تو میدونستی توی ظلمت تودرتوی بلاها فریاد میزدم: سبحانک انی کنت من الظالمین...
_هر لحظه حواست هست که داره نگات میکنه؟ وای اگه حواست نباشه...
_جانمازتو برداشتم داداش. بوی تربت کربلا منو برد بین الحرمین. دعات کردم. بعدش دلم خواست بیام پست بزارم..
راستی خفاش! نمیدونم چرا بجای گرگ از خفاش استفاده کردم. شاید چون بلدنبودم با آبرنگ گرگ بکشم. شاید چون از خفاشها بیشتر از گرگ ها میترسم. نمیدونم دقیقا.
_بازم طولانی شد. :(
_شب امتحان و دلی که سخت گرفته. اینم باید ثبت میشد...
چقد این پستتو دوست داشتم زهرا گلی
ای ولااااا دست مریزاد داری دختر
خوش به حال این پست که تو دوسش داری!!!
حقیقتا که روزگار نشسته تا سرت بیاره تموم اونچه ایراد گرفتی از دیگران
من به این جمله ایمان دارم
دقیقا. منم سخت بهش ایمان دارم. حدیث داریم دربارش که کسی ک کسی رو بخاطر اشتباهش سرزنش کنه نمیمیره تا ب اون اشتباه دچار بشه.
سلام زهرا جونم چطوری خانومم
سلام شادی جونم ممنون درحال کشتی گرفتن با درسا
جات خالی مشهد بودم تو حرم بیادت لودم برا موفقیتو شادی روزمرت دعا کردم عزیزم
مرسییییی شادی یه دنیا خوشالم کردیییییی تو این حالم کلی انرژی گرفتمممممم زیارت قبول عشق جااااان
قول داده بودی
با اولین برف به خیابان برویم
و آدم برفی رویایی مان را بسازیم
امروز برف آمد
اما
چطور انتظار کسی که نیست را بکشم
هویج را در سوپ ریختم
دکمه ها را به لباسم دوختم
کلاه را بر سرم گذاشتم
دوتکه چوب را در شومینه انداختم
قدری برف برداشتم
, سردی روز قرار
را حس کردم و
در حسرت دستان گرمت سوختم...
#یکتا_رفیعی
:) ✌
سلام زهرا جونم خوبی نازنین
سال نوت مبارک خانومم
سلام شادیِ جاننممممممممم عیدتوهم مباااااااارک
تو که ســـکــوت می کنـی؛
من مدام از نگاهت می نگارم...
واژگــانم به وجد مــی آیــند؛
روی کاغذ " صوفیانه "می رقصند ؛
تلو تلو می خورند ؛
می افتند و جــان می سپــارنــد؛
کفــن برتن به میعادگاه می روند...!!!
و اینــگـونه من شـاعری می شوم؛ باشعـرهایی سپید و دیــوانه...
وتو آن معشــوق بی رحــمــی؛
که اشعارم را؛ به مسلخ عشقت
می کشانی ...!!!
#رزگار_مـــوکریآڹ
❤❤❤❤❤❤❤❤
مرسی شادی جاااان
سلام خانوم خانوما عیدت مبارک جیگر
سلامممممممم شادی جاننننننننم عیدتوهممممممم
نمیشود
که در کوچه های " #اردیـبهشت "
تنها قدم زد !
خودت را زود برسان ..
اخی...
سلام زهرایی خوبی عزیز دل دندونت چطوره گلم؟
سلام شادی جونم تو خوبی؟؟؟؟
دندونم خوب شده لثه هام هنوز زخمه غذا میخورم میسوزه ولی خوب میشه اونم
انشالله به زودیه رود خود آقا بطلبت عزیزم
عزیزممممم ان شاءالله توهمممم