نه آبی نه خاکی ...
به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند : زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...
نه آبی نه خاکی ...
به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند : زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...روزانهها
همهبرچسب ها
Healing مهرانه جندقی شازده کوچول شازده کوچولو بکر و جاری یوسف و موسف کبش الکتیبه ماث لٹل پرنس The little prince zyz PISOD یاسمین زهراء سید جابر حسین یاسمین جعفری yasmeen jafariجدیدترین یادداشت‌ها
همه- ELA یک اتاق گرم با دیواری سبز و دیواری نارنجی رنگ یک پنجره و یک گلدان یک میز و یک عود یک تخت و یک چراغ و کتاب و کتاب و کتاب...
- [ بدون عنوان ] دلا بسوز که سوز تو کارها بکند...
- [ بدون عنوان ] مامان میخنده بابا آواز میخونه باد توی درختای پشت پنجره میپیچه نور کمرنگی خونه رو روشن کرده من خوشبختم تمام سلول‌هام...
- [ بدون عنوان ] نور بعد از ظهر از لابلای پنجره روی دسته ی مبل و گل‌های سرخ فرش... سکوت بعد از ظهر آرامش اسفند و بلندترین صدای خانه:...
- [ بدون عنوان ] هزار کوه گَرَت سد ره شوند، برو..
- [ بدون عنوان ] به رودِ زمزمه‌گر گوش کن که میخوانَد سرود رفتن و رفتن، و برنگشتن ها..
- [ بدون عنوان ] در هم شکست ما را ، اندوهِ دل بریدن...
- [ بدون عنوان ] سعدی امروز تحمل کن و فردای دگر...
- [ بدون عنوان ] بله. این لحظه از زمان، احساس میکنم خوشبخت ترین دختر این ورودی‌ام. الهی شکرت...
- کتابخانه او می‌خواست که من در کنار خودش باشم... دعوت شدن، از سوی ارجمندترین‌ها چه دلچسب و چه دلنشین است...
- [ بدون عنوان ] خدایا جورچین‌ات رو شکر... :) گفت: خدای سال ۹۷، خدای الانم هست...
- [ بدون عنوان ] نورِ بعد از ظهر تابیده روی تختم از لابلای پرده و پنجره.. فکر میکنم که همه چیز قشنگتر میشه، با این روشنایی... . درسته...
- [ بدون عنوان ] گاهی بعضی‌ها را برای همیشه از دست می‌دهیم آن‌ها نمرده‌اند اما خصلت‌هایی که در آن‌ها دوست داشته‌ایم مرده است....
- [ بدون عنوان ] خفته بر ساحل ندانی چیست این چون در او اُفتی بدانی چیست این...
- [ بدون عنوان ] یه چیزی متوجه شدم! اینکه "نمیخوام بمیرم." اصلا نمیخوام. یکی نوشته بود یه اتوبوس خوب میخوام که تو راه چپ نکنه!...
- [ بدون عنوان ] الهی شکرت... من تو رو توی همه‌ی این قدم‌ها حس کردم...
- [ بدون عنوان ] و حنانه رفیقی‌‌ست که... اگر میگوید دوستم دارد یعنی من واقعا خوشبختم. ( سه روز مانده به شروع طرح‌اش)
- [ بدون عنوان ]
- [ بدون عنوان ] بابا با حداکثر سرعت گاز میده و باد می پیچه توی گوش و چشمم. توی گردنم، توی موهام توی صورتم. تمام نگرانیها و فکرها رو رها...
- [ بدون عنوان ] هر شب تن به هجرت دادن و صبح ها بازگشته ای از سرزمین های دور پر از افسانه و باران های جنوبی...
- [ بدون عنوان ] خوشحالم ولی نه از اون خوشحالیهای زود گذر. از اون دسته خوشحالیهای ناشی از درک و رضایتی که ذره ذره لابلای خستگی‌ها و...
- [ بدون عنوان ] دووم بیار عزیزم. آفرین... خوب اومدی جلو... دووم بیار دختر قشنگم... قلب محکمتری لازمه..
- [ بدون عنوان ] فردا آخرین کشیک اینترنی ام هست و الان هم پست کشیکم.. اومدم تنها توی حیاط نشستم.. زیر یه درختی، این طرف تر از برج...
- [ بدون عنوان ] از خیابان رد شدم. و ناگهان فهمیدم که آرزو نکردم ای کاش یکی از این ماشین‌ها به من میزد و زندگی ام را تمام میکرد. آرزو...
- [ بدون عنوان ] کوثر گفت: نا امید نیستم شاد بود. نرمال بود. من هم توی دلم شمعک ناقابلی روشن شد. این رفیق همیشگی..
- [ بدون عنوان ] لیلا... دختر زیبای مهربان من... تو مثل نور می تابی به زخم‌های کهنه‌مان تو مثل کوه می ایستی پشت شانه‌هایمان تو مثل رود...
- [ بدون عنوان ] درد کشیدن کافیه دخترکم... شروع کن... ♡
- [ بدون عنوان ] زندگی‌ای رو میخوام که توش اینقدر گریه نکنم...
- [ بدون عنوان ] شاید ما توی جهنم دنیای دیگه ای هستیم. دنیایی قبل از این زندگی. باورم نمیشه این همه افسردگی رو. جهنم هرکجا که هست، هر...
- [ بدون عنوان ] این اسمش افسردگی هست. وقتِ insight داشتنه. وقت شناختنه. تو نجات پیدا میکنی. تو خوب میشی. و دیگه این لحظه‌های تلخ، تکرار...
- [ بدون عنوان ] بگو که تمام میشود.... و روزهای خوبتر میرسند....
- [ بدون عنوان ] پس کی زیر خاک توی تاریکی فراموش میشیم؟... خیلی انرژی می‌بره این تظاهر و بازیگری
- [ بدون عنوان ] رها کنید مرا با غم نهان خودم اگرچه خسته‌ام از درد بی‌کران خودم چو رنج بوده فقط سهمم از جهان شما خوشا به کنج اتاقم، خوشا...
- [ بدون عنوان ] بیا سکوت کنیم و دنیای دیوانه را به حال خودش رها کنیم
- [ بدون عنوان ] زنده باد سکوت. زنده باد انزوا. زنده باد فراموش شدن. در گوشه‌ی تاریکی. در متروکه‌های جهان.
- [ بدون عنوان ] یا جرات ادامه دادن یا جرات خودکشی
- [ بدون عنوان ] باورکن که وقت مردنه و ما داریم زیادی طولش میدیم...
- خورشید . . . . کجای دنیا همیشه‌ی سال نور خورشید می‌تابه؟ برم همونجا... که علاج رنج های روح منه..
- [ بدون عنوان ] Lost in darkness... . . . توروخدا بخواب... توروخدا گریه نکن و بخواب... بخواب و دیگه بیدار نشو دخترکم
- [ بدون عنوان ] احتمالا روزی برسه که از شنیدن موسیقی لذت ببرم که آهنگ ها بتونن از گوشم به قلبم نفوذ کنن احتمالا روزی برسه که مرتب کردن...
- [ بدون عنوان ] تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند آنچنانم که شدم دست به دامان خودم . . . . . . . آیا "خودم" وجود داره؟ اگه...
- قرارِ عیش و امان داشتم، زمانه گرفت.. نیمه شب است و باران بی هیچ نظم و ترتیبی روی سقف خانه و شیشه ی پنجره‌ی اتاق چکه میکند. ضرباهنگی گاه تند و گاه آهسته، اما...
- [ بدون عنوان ] میان این همه شعر این یکی برای خودم برای آخر غمگین ماجرای خودم سرم غروب به بالای دار خواهد رفت خدا کند که ببخشد مرا خدای...
- [ بدون عنوان ] ای کاش فردا صبح بیدار نشوم. هرگز...
- [ بدون عنوان ] نبودی و نشنیدی... دلم به گریه نشسته... میان خاطره هایت چه کرده ای که پس از تو به هر کجا که تو بودی غمی نشسته به جایت......
- [ بدون عنوان ] حیات، شکل جدیدی به خود گرفته است در عمیق‌ترین تنهاییِ تجربه‌شده تا کنون. در سکوت محض میان هیاهوی آدمیان. در کناره ترین...
- [ بدون عنوان ] از میان تمام کارهای جهان، به انزوا نشستن از همه چیزی بهتر است... دور با لب‌هایی در بسته ترین حالت ممکن... سکوت و خاموشی...
- [ بدون عنوان ]
- [ بدون عنوان ] زندگی، با لب‌های بسته و دستهای بی قرار کار و نگاه حمایتگر... کوتاه بی حرف عاشقانه بی ادعا ... مثل مریم..
- [ بدون عنوان ] برای من سخن از من مگو به دلجویی، مگیر آینه در پیشِ خویش‌بیزاران... کی تموم میشه این دور باطل سرکوبگر؟... میدونم که...
بایگانی
- اسفند 1402 4
- بهمن 1402 3
- دی 1402 1
- آبان 1402 1
- مهر 1402 6
- شهریور 1402 7
- مرداد 1402 7
- تیر 1402 1
- خرداد 1402 1
- اردیبهشت 1402 4
- فروردین 1402 2
- اسفند 1401 4
- دی 1401 1
- مهر 1401 3
- شهریور 1401 2
- مرداد 1401 4
- تیر 1401 1
- فروردین 1401 1
- بهمن 1400 6
- دی 1400 3
- مهر 1400 1
- شهریور 1400 2
- تیر 1400 1
- اسفند 1399 2
- مرداد 1399 3
- تیر 1399 3
- خرداد 1399 2
- اردیبهشت 1399 1
- اسفند 1398 4
- بهمن 1398 2
- دی 1398 5
- آذر 1398 1
- شهریور 1398 2
- تیر 1398 2
- خرداد 1398 4
- اردیبهشت 1398 6
- فروردین 1398 4
- آذر 1397 16
- آبان 1397 3
- مهر 1397 10
- شهریور 1397 8
- مرداد 1397 7
- تیر 1397 8
- خرداد 1397 1
- اردیبهشت 1397 6
- فروردین 1397 2
- بهمن 1396 4
- دی 1396 5
- آذر 1396 1
- شهریور 1395 2
- خرداد 1393 1
- فروردین 1393 7
- اسفند 1392 2
- بهمن 1392 1
- دی 1392 5
- شهریور 1392 2
- اردیبهشت 1392 1
- فروردین 1392 1
- اسفند 1391 2
- بهمن 1391 3
- دی 1391 5
- آذر 1391 7
- آبان 1391 3
- مهر 1391 1
- شهریور 1391 7
- مرداد 1391 6
تقویم
اسفند 1402| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | |||
| 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
| 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
| 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
| 26 | 27 | 28 | 29 |
جستجو
آمار : 49291 بازدید
Powered by Blogsky
Zahra
شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 22:00
سلام خوبی؟می شناسی که؟فاطیم کانون.
ببین زهرا بگو با چه اسمی لینکت کنمایمیل کن برام.
من آپم الان اگه آپی بدو بیا که منتظرتم.
با اسم تو تویی ؟
مرسی !
واقعا وب زیبای داری خیلی نازه عزیزم
چشمات ناز می بینه گلم !
سلام عزیزم
فکر کنم که داداشت ازت بزرگ تره که زور میگه آخه آبجیه منم که ازم بزرگ تره زیاد بهم زور میگه!!!!!!!!!
راستی چندتا بچه اید؟!
نه نه ! من داداشم زورش زیاده ولی زور نمی گه !!!
داداش بزرگم !
و دو تا داداش دو قلو ی کوچکتر از خودم ! 
البته نه اونقدر ها هم کوچولو !
البته خوب یه کم طبیعیه که بزرگتر ها زور بگن !!!
من !
بدو بیا نظر یادت نره
اومدم!
سلام
مرسی که بهم سر زدی
شما هم وبلاگ خوبی دارید
اون داستان زندگی خودم بود که نوشتم
اوه ! معذرت می خوام ! آخه خیلی جالب بود آدم از خنده گریه اش می گرفت !
لینکت کردم . 
سلام وبت چه ماهه !
ماهی از خودتونه !
سلام ممنون لینکم کردی منم لینکت میکنم عزیز دلم
خواهش می کنم گلم !
بهت سر می زنم بهم سر بزن !